تابلو مرغ تسبیح گوی:
گلستان سعدی – باب دوم “در اخلاق درویشان”
حکایت شماره 26 در این باب به اندرزی می پردازد که همه موجودات در حال تسبیح و ثنای خداوند عالم هستند و ما چرا از این موضوع غافل هستیم.
متن حکایت در گلستان سعدی
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشهای خفته.
شوریدهای که در آن سفر همراه ما بود نعرهای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت.
چون روز شد گفتمش: آن چه حالت بود؟
گفت: بلبلان را دیدم که به نالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه.
اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.